متن اصلی را نادیده بگیر

باد می‌آید

آی هستی چه قدر سنگینی

قامتم خم شده‌است می‌بینی

تو سواری، نشسته بر زینی

ما همه اسب‌ها، دوان هستیم

.

تو سواری و تیز می‌تازی

می‌کُشی و دوباره می‌سازی

ما همه مهره‌های این بازی

همه بازیچه جهان هستیم

.

بازی زندگی و سرگرمی

بازی کشتن است بی‌شرمی

ریزش خون، چه ریزش نرمی

جوی خونیم ما روان هستیم

.

آدمی برگ خشک ناچیز است

و زمین فصل سرخ پاییز است

تیغ هستی چقدر خونریز است

ما به فکر دمی امان هستیم

.

دم تیغش دمی امان داده

این زمان را به ما نشان داده

او که دریای ژرف آن داده

غرق آنی که ما در آن هستیم

.

باد می‌آید و زمان جاری‌ست

و هوای لطیف جان جاری‌ست

این بهاران بی‌کران جاری‌ست

ما درختان همین زمان هستیم

تا که هستیم ما جوان هستیم

.

۱۷ بهمن ۱۳۹۸

دیدگاه‌‌‌ها

Comments powered by Disqus