متن اصلی را نادیده بگیر

هوای اردیبهشت

گرفته‌است

دلم

گرفته‌است

فضا را این عطر یاس

گرفته‌است

صدای شعر

صدایش به تو می‌رسد آیا؟

این بوی جنون‌آمیز را

می‌شنوی؟

.

این هوای جنون

مجنون مرا کجا می‌برد؟

حل می‌شوم در این شمیم

مرا احساس کن

این عطر یاس

من در هوای تو ام

بشنو

بشنو

نمی‌شنوی؟

گرفته‌است

هوای شعر شاید

صدای شعر

.

این باد اردیبهشت

عطر یاس، شعرم را

شاید جایی دیگر دارد می‌برد

مجنون مرا

به کدام صحرا می‌فرستد؟

.

من با این هوا می‌روم

تو هم بیا

بیا به صحرا

دشت

جنگل

این منم در هوای اردیبهشت

این بوی یاس

این شعر

مرا نفس بکش

مرا لمس کن

.

دلتنگ تو ام

کاش واقعاً در این شمیم حل می‌شدم

باد مرا سوی تو می‌آورد

مرا در آغوش می‌کشیدی

دوباره تو را صدا می‌زنم

با صدایی محو

صدایی آهسته‌تر از عطر یاس

این منم

مرا نفس بکش

مرا لمس کن

.

باد می‌آید اما

تنم می‌لرزد

درونم یخ می‌کند

تو آتش طور منی

جانم را گرم می‌کنی آیا؟

هر چه آتش زدم دلم را

یخ جانم باز نشد که نشد

تنها دلم سوخت

دلسوخته تو ام که بیایی

.

دل سوخت، سوخت، سوخت که بیدل خواندم:

شهید خنده زخمم که تیغ همدم اوست

کباب گلشن داغم که شعله شبنم‌ اوست

بهار خاک به این رنگ و بو چه امکان است

نفس در آینه ما هوای عالم اوست

.

دیدی هوای اردیبهشت را

صحرا

دشت

جنگل

بهار خاک به این رنگ و بو

هوای عشق تو در من

هوای عشق تو

تو

نمی‌دانستم جانم را خواهد گرفت

گرفته است

تمام جانم را

تمام عالم را

گرفته‌است

آه دلم

.

۵ اردیبهشت

دیدگاه‌‌‌ها

Comments powered by Disqus