خدای گمشده
میان همهمه اینک خدای ما گم شد
صدا زدیم کجایی؟ صدای ما گم شد
رسید و گفت خدا مرد حضرت زرتشت
به ما بگو که چه شد کبریای ما گم شد
رسیدهایم به دریای خیل فرعونها
کلیم پشت سر ما عصای ما گم شد
و گفت یک نفر ای خلق بینوا برخیز
که گفتم آه چه پایی که پای ما گم شد
کجاست سایه راحت که سایه وهم است
همای اوج سعادت، همای ما گم شد
دعاست مایه جمعی که دستشان خالیست
نمانده هیچ بضاعت، دعای ما گم شد
چه ظلمتیست جهانت، نگاه تو پنهان
گم است نور تو یا چشمهای ما گم شد
غبارهای پراکنده در غریبستان
اسیر باد هوا آشنای ما گم شد
میان همهمه بودیم باد ما را برد
کسی ندید چه شد؟ ماجرای ما گم شد
.
۳۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاهها
Comments powered by Disqus