مهمانیِ مه
ابتدا بیتی از بیدل:
جهان گلکردهٔ یکتایی اوست
ندارد شخص تنها جز خیالات
***
صبح مهمانیِ مهت هر سو
رنگها در تو گم، تماشاییست
غیر گمگشتگی نمیبینم
گم شدن در تو عین زیباییست
.
غیر بیرنگی تو رنگی نیست
غرق رنگ تو یک جهان دیدن
دور و نزدیک محو مه، هر جا
مه که اینجایی است و آنجاییست
.
این چه نقشیست هر کجای جهان؟
محو و پیداست، هر چه میبینیم
آمد و رفت مه، خیالانگیز
این خیالات، ناب و رویاییست
.
-او خودش بود و اوج یکتایی
لحظهای در خودِ خودش گم شد
و جهان در خیال او گل کرد
این خیالاتِ کنج تنهاییست-
.
کاش من هم در این خیال شگفت
با صدای سکوت تو -در تو-
روی این مه به خواب خوش برم
چه سکوتی، چقدر لالاییست
.
۲۴ تیر
دیدگاهها
Comments powered by Disqus