پنجرههای رنگی
خورشید
در دل خانهایست پر از پنجره
پر از شیشههای رنگی
پنجرهها
قابهای تماشا
هر کدام رنگی دارند برای خود
چه قدر رنگ میدرخشد
هر نگاه حیران پنجرهای
شیفتهٔ رنگی
و تو که پشت پنجرههایی
خورشیدی و بیرنگ
درخشنده تویی
چقدر رنگ میتابانی
هر فرد
تو را به رنگی میبیند
به نامی میخواند
این همه تویی و این همه تو نیستی
.
خورشید!
چه کسی تو را از پنجره شفاف دیدهاست
رنگ بیرنگ تو را
اگر ببیند
محو میشود
که چه قدر نوری
نیست میشود
چه قدر هستی
چه قدر هستی و ما نیستیم
.
خورشید!
در دل خانهای پر از پنجره
پر از شیشههای رنگی
ما هم پنجرهایم
تویی که بر ما میتابی
درخشان از توایم
ما همه توایم
ما همه تو نیستیم
.
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاهها
Comments powered by Disqus