متن اصلی را نادیده بگیر

تماشاگه راز

تو باغ گل خنده و من مست تماشا

حیران توام ای همه زیبایی گل‌ها

با خنده تو باغ گلی سبز شد آری

ای که همه گل‌های جهان از تو شکوفا

تو فصل بهار دل و زیبایی باغی

تا دیدمت ای عشق شدم بی‌سر و بی‌پا

تا دیدمت ای عشق شدم بیدل و بیدل

من دیدمت ای نور هم این جا و هم آن جا

بوسیدمت ای ماه در آیینه هر شعر

روشن شدم از تابش عشق تو سراپا

.

ای سبزترین رنگ تماشاگه رازم

باید که به زیبایی‌ات ای عشق بنازم

.

ای آینه ای چشمهٔ شفاف درخشان

در باغ گلت چشم مرا باز بچرخان

ای جلوه تماشای تو زیبایی محض است

از ابر نگاهت به دلم نور بباران

خورشید جهان‌تاب تو آغاز طلوعی

خورشید تویی هستی من، ای همه جان

ای من تو و تو من، شده‌ایم و چه حضوری

ای عشق تو جان منی و جانی و جانان

.

ای منظره ای مِه که تویی عالم رازم

باید به تماشای تو ای عشق بنازم

...

۱۱ دی ۱۳۹۸

دیدگاه‌‌‌ها

Comments powered by Disqus