متن اصلی را نادیده بگیر

زبان مرده

و زبان مرده و ما در همه جا بی‌حرفیم

بی‌زبان پشت سر هم چقدر می‌حرفیم

مثل زنگیدن و رنگیدن و فعلیدن و درد

که غلط هر چه به صرفه‌است فقط می‌صرفیم

شعرهایی که شل و له‌شده و وارفته‌اند

نه زبان مانده نه معنا، نه به ظاهر ژرفیم

گل گرفتیم سراسر به در عالم راز

بی‌چراغان زبان جمعیتی پرحرفیم

آه جمعیت دم‌سرد زمین ما را کشت

همه جا یاوه و ما غرق سراب برفیم

و جهان پوج و زبان خالی و معنا گم شد

از تهی پر شده ماییم، سراپا ظرفیم

ما در اندوه زبان، هر طرفی گریه‌کنان

ای مسیحای زبان، منتظر یک حرفیم

***

ای مسیحای زبان، منتظر یک نفسیم

ما در اندوه زبان، هر طرفی گریه‌کنان

و مسیحای زبان جنبش دریای دل است

باز برگرد به خود ای تو مسیحای زبان

این در عالم راز است که باز است برو

به زبان زنده شو ای جان جهان، جان جهان

...

آبان ۱۳۹۸

دیدگاه‌‌‌ها

Comments powered by Disqus