موسیقی باران
بوی نم باران است
بر پنجره میکوبد
این پنجره را وا کن
.
بگذار که باران جان
در خانه برقصد باز
مهمانی باران را
این بار تو بر پا کن
.
باران غزلی تازه است
از شاعر بیرنگی
با مصرع هر قطره
هر لحظه آن جاری
نو میشود انگاری
این شعر تماشاییست
بنشین و تماشا کن
.
او قاصد دریاهاست
بگذار که دریا هم
در خانه ما باشد
این لحظه زیبا را
تو راهی دریا کن
.
او قاصد دریاهاست
از وسعت و از پاکی
انگار خبر دارد
.
هر لحظه این باران
پرواز کبوترهاست
انگار زمان این بار
پر دارد و پر دارد
.
پرواز کن از خانه
بگذار تو دستت را
در دست من و باران
بگذار که باران جان
از خانه ما، ما را
بردارد و بردارد
.
موسیقی باران است
جاریست ندای عشق
از سوی تو میبارد
.
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸