شادی

  |   منبع
    برچسب‌ها : 

برای مرگ دلم باز لک زد، برای خلوت و آغاز شادی

میان زندگی پر هیاهو که نیست فرصت ابراز شادی

دلم گرفته از این ازدحام و... از این سراب و غم ناتمام و...

دوباره فکر به یک انتقام و... به مرگ -غایت سرباز شادی-

اسیر زندگی ام مثل طوطی که جای جای جهانش قفس شد

شبیه مردهٔ پرپر شدم تا شروع لحظهٔ پرواز شادی

نه روز روشن و خوبی ندیدم، دو چشم خسته و خوابم نبرد و

نشسته‌ام که بمیریم! بخوابم درون خانهٔ پر راز شادی

رسیده‌ام ته بن‌بست دنیا، چقدر خسته در این جا بمانم؟

سلام مرگ!

شروعی دوباره!

و استراحت و آغاز شادی

۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴

Comments powered by Disqus