آنمان برسد

  |   منبع

زیستن رنج روی دوش من است

می‌کشم روی دوش خود، خود را

ما اسیران زندگی هستیم

کاش این زندگی بی‌خود را

زودتر مرگ در خودش بکشد

زیستن امتداد ناکامی‌ست

مرگ باید به دادمان برسد

.

زیستن، چشم‌های بستهٔ ماست

و سریشی به پلک خود زده‌ایم

کاشکی چشمه‌ای بجوشد تا

سر خود را درون آن بکنیم

و بشوریم چشم‌هامان را

از سریش لجوج وهمانی

چشم حق باز کن تماشا کن

تا حضور مرادمان برسد

.

چشم حق باز کرده خواهی دید

که حضور مرادمان در توست

و در آن لحظه غرق در نوری

و هم از رنج زیستن دوری

و در آن لحظه غرق در یاری

و خودت نیستی در آن هنگام

و همان دم که نیستی، هستی

که از آن نیستی تو سرشاری

کاش عاشق به آن زمان برسد

.

آسمان را سیاه کردم من

بس که آه می‌کشم هر دم

که جدایی مرا به غم سوزاند

حاصل بودنم فقط این شد

که در آوارگی در این اوهام

دود آهم به آسمان برسد

.

آه افتاده‌ام به راهت تا

انتظار مرا بخوانی تو

آه مکتوب انتظارم من

کاش می‌شد به بیدلی برسم

برسم من به آن رسیدن تا

به من آن جای لامکان برسد

.

۲۳ تیر ۱۳۹۷

Comments powered by Disqus