نمایش اندوه
۱- روزهای ابری
«آی مردم
خورشید را از زیر آوار ابرها بیرون بیاورید»
حیف
دستهای ما به بلندای آسمان نبود
میدیدم:
خراب شدن تاریکی بر سر آسمان را
شاید هم بر سر ما
حیف
دستهای ما به بلندای آسمان نبود
تا خورشید را در آغوش بگیریم
.
۲- روزهای آفتابی
در محاصرهٔ انبوه سایهها
برگهای سیاه اندوههایمان
از لابهلای آنها
لبخند پارهپارهٔ خورشید به ما میرسید
مهر متلاشیشده
.
۳- شبها
مدتهاست چادری سیاه روی آسمان کشیدهاند
حتی در خاطرمان هم رنگ روزها پریده
چه ابری، چه آفتابی
شب
همیشه شب است
کاش
دستهای ما به بلندای آسمان بود
تا چادر شب را پاره میکردیم
خورشید را در آغوش میگرفتیم
و او را میهمان خانههامان میکردیم
مهری همیشگی
.
خرداد ۱۳۹۷