سلام آشنا
به نام خدا با سلام آشنا
تو رفتی زمان شد حرام آشنا
نفس میکشم بعد از این در خلأ
تو رفتی...تو بودی هوام آشنا
من اینجا نشستم! در اعماق شب
شبم بی تو شد ناتمام آشنا
زمین پر شد از راه بیانتها
بجویم تو را در کدام؟ آشنا
زمین پر شد از نارفیقان بد
کجایی تو ای بامرام آشنا؟
فقط کار من جستوجو شد. بگو-
کجایی؟ بگو یک کلام آشنا
***
تو را خواندهام «عشق زیبای خود»
مرا «عشق خوبم» بنام آشنا!
***
سلام ای که دیشب تو در خواب من
رسیدی و گفتی: « سلام آشنا»
۱۰ تیر ۱۳۹۳
اولین شعری که به دلم نشست، در اولین روزهایی که دلم شکست