اکران
یک فیلم که تکراری و بیپایان است
این زندگی روز و شب انسان است
من خستهام از نمایش زوری آن
نفرین به کسی که پشت این اکران است
.
امید دل مرا سرانجام گرفت
این مرگ که روزمرگی نام گرفت
آن کودک شادمان و سرزندهٔ فیلم
در گوشهٔ ذهن مرد و آرام گرفت
.
هر کس که رسید پیش من بدتر رفت
هر لحظه رفیق و یاوری دیگر رفت
این فیلم چقدر تلخ و تکراری شد
ای مرگ بیا حوصلهٔ من سر رفت
۲۹ مهر ۱۳۹۴