حلقهٔ مرگ و زندگی
خودکشی کرد و طعم مرگو چشید
روی دستش یه خط نصفه کشید
تیغو محکم کشید و راحت شد
غرق در خون این جراحت شد
تووی دریای خون شنا میکرد
توو سکوتش تو رو صدا میکرد
وقتی مرگش رسید، تا در زد
به گذشته به زندگیش سر زد
***
به گذشته به خاطراتش رفت
سر اون کوچه باز هم تو رو دید
لحظهٔ شاد اولین دیدار
از کنار تو رد شد و خندید
.
رفت سمت قرار اولتون
روی نیمکت کنار تو که نشست
از خودش رفت و خیره شد به نگات
با نگاه تو عاشقی شد مست
.
تووی این تونل زمان میرفت
که به روز شروع غصه رسید
آخرین روز عاشقی با تو
بعد از اون روشنای عشقو ندید
***
از توو این تونل پر از تکرار
به خودش اومد و فقط این بار-
-دید زنده اس همه ش توهم بود
مشتشو زد به صورت دیوار
***
زندگیش لحظه لحظه میلرزید
تک و تنها و رنج این آوار
تنش از جنس درد مطلق بود
روزگارش فضای تیره و تار
با خودش فکر کرد و نقشه کشید
رفت سمت طناب و حلقهٔ دار
خودکشی کرد و طعم مرگو چشید
.
۲۶ و ۲۷ بهمن ۱۳۹۴