کویر بدون مرز وجود
سخت درمانده و اسیرم من
هر طرف میروم بیابان است
در کویری به وسعت هستی
چشمهایم همیشه حیران است
.
در کویر بدون مرز وجود
راه بیرونشدی از این جا نیست
هر که میآید از عدم این جا
تا ابد بیدریغ مهمان است
.
ما که مهمان در این بیابانیم
هر طرف میرویم گویا که
سر جای خودیم بیحرکت
شش جهت گرد و خاک و توفان است
.
من از آوارگان این دشتم
هر طرف من پی تو میگردم
کاش پیدا شوی در این غربت
بی تو جانم همیشه ویران است
.
رنج آوارگی و تنهایی
پس کجایی؟ کجای دنیایی؟
بس که هستی تو را نمیبینم
این قدر هستیات نمایان است
.
این قدر هستیات نمایان است
که ندیدم تو را که غرق توام
در خودم دیدمت تو را ای من
چقدر دیدن تو آسان است
.
در کویر بدونمرز وجود
هر چه دیدیم غیر یار نبود
.
۱۰ بهمن ۱۳۹۷ تهران
.
خیابانهای حوالی میدان انقلاب