کشاکش امواج

  |   منبع

غرق دریای چشم‌های تو ام

آبی بی‌کران مرا با خود

می‌بری هر زمان به هر سویی

.

من میان کشاکش امواج

خسته و هاج و واج می‌گردم

تخته‌ای یا شکسته‌پارویی

.

راه آسایش از ازل گم بود

چشم‌های تو و تلاطم بود

غرقه‌ایم و عبث تکاپویی

.

ما کجاییم؟ هر زمان یک سو

دشت امکان قیامت است انگار

هر کجایش رم است و آهویی

.

خواب سنگین و راحت ما را

چه کسی در عدم به هم زد؟ وای

این تو هستی پر از هیاهویی

.

پرت کردی مرا در این بازی

مست چوگان دواسبه می‌تازی

آه گویی که من شدم گویی

.

تو خوشی که مرا بچرخانی

تا ببینی ظهور نورت را

در من آینه به هر رویی

.

من خوشم که مرا بچرخانی

زخمی و گیج، مست چشمانت

من که افتاده‌ام به پهلویی

.

نای صحبت ندارم اما باز

نام تو بر زبان من جاری‌ست

می‌کشم آه می‌کشم هویی

.

۳ مرداد ۱۴۰۱

Comments powered by Disqus