روح شبگرد

  |   منبع
    برچسب‌ها : 

در بساطم خوشی فراهم نیست

درد دارم که شدتش کم نیست...

هیچ دردی شبیه دردم نیست...

درد من، دردِ روحِ شبگرد است

.

به هوای تو روح من پر زد...

در هوایی که سخت می‌لرزد...

عاشقت بود و گفت: می‌ارزد

حیف دنیا بدون تو سرد است

.

غصهٔ این هوا مرا آزرد

روحم از بادها لگد می‌خورد

بیدِ مجنونِ جان من می‌مرد...

جان من نیمه، حال من زرد است

.

نیمه‌جانم! وجود من خون شد...

آسمان کبود من خون شد...

آه بود و نبود من خون شد...

آه بود و نبود من درد است

.

باز خون از ترانه می‌ریزد

لختهٔ عاشقانه می‌ریزد

قافیه بی‌بهانه می‌ریزد

شعر من مثل من زمین خورده است!

.

آی «مجنونِ بید» در طوفان!

آی روح و روان سرگردان!

آی باران خون بی‌پایان!

در جوانی جوانه پژمرده است!

.

آخر قصه‌ای که توفانی ست

روح و تنها و خواب طولانی ست

هیچ دردی شبیه دردم نیست

روحم از دست عشق آزرده است

۲۴ خرداد ۱۳۹۵

Comments powered by Disqus