سرمشق
در دفتر خیالم سرمشق ذهن من تو با رنگهای زیبا
همواره مینویسم در انزوای پاییز باغ شکوفهها را
سرمشق ذهن من تو در روزهای روشن در آن حیاط کوچک-
گلبوسههای سرخ و یک باغ مهربانی در دست هر دوی ما
دست مرا گرفتی با دستهای پاکت با عطر یاس شب بو
زیباترین پدیده آغوش مهربانت فصل بهار گلها
آن قدر مهربانی تنها نبودن تو یک فصل سرد و سخت است
در دفتر خیالم از قافیه گذشتم هر لحظه مینویسم:
آن قدر مهربانی - آن قدر مهربانی - آن قدر مهربانی - آن قدر مهربانی - آن قدر مهربانی - آن قدر…
۱۲ دی ۱۳۹۴