ته چاه
خون دل روزگارمو پر کرد
رفتنت زخم کاری من شد
گفته بودم بری تو میمیرم
زندگی مرگ جاری من شد
.
من زمینگیر و آدم اصلن
صورت خسته مو نمی بینن
میگن از زندگیت گره وا کن
دستای بسته مو نمی بینن
.
من ته چاه بی کسی موندم
با پریدن نمیشه کاری کرد
دستامو تو بیا بگیر امروز
میشه مثل گذشته یاری کرد
.
میشه مثل گذشته اما حیف
تو صدامو نمیشنوی اصلن
گفته بودم که من ته چاهم
سر این چاهو بد دلا بستن
.
این خودآزاریه که هر لحظه
دست و پا میزنم تو برگردی
با جنونم دلم خوشه بی تو
من نمیگم ولی تو بد کردی
.
آدما حالمو نمی فهمن
بعد تو دیگه دست یاری نیست
پرت کردن منو به مرگ آباد
گوشه گیری که اختیاری نیست
آبان ۱۳۹۴