تنهاترین پرندهٔ این پاییز

  |   منبع

تنهاترین پرندهٔ این پاییز

بر شانه‌ام نشست و نگاهم کرد

من یک چنار خشک فراموشم

رسم زمانه مرده‌گیاهم کرد

.

من ایستاده گوشهٔ یک میدان

امن پرندگان شده آغوشم

هر چار فصل زندگی‌ام پاییز

فریاد باد و صاعقه در گوشم

.

من تازیانه‌خورده توفان‌ها

تن‌زخمی خشونت پاییزم

در شهر بی‌کسی و فراموشی

اشکی به روی خاک نمی‌ریزم

.

ای روزگار! خوب نگاهم کن

با درد ایستاده، نمی‌افتم

هر بار می‌زنی به تنم زخمی

اما بدان که ساده نمی‌افتم .

آبان ۹۶

Comments powered by Disqus