یار
...
خون است دلم، خون دلم هم یار است
من غرق غمم، آه همین غم یار است
حیران شدهام دور که گردم امشب
وقتی همه عالم همه عالم یار است
در غفلتم از یار؟ نه این ممکن نیست
من دور هر آن چیز بگردم یار است
یار است نفس میکشد و میگوید
این مصرع و هر صحبت و هر دم یار است
بیراهه و راه است و سکون و حرکت
هر راه که میروی مسلم یار است
سنگ است و بت است و بتپرست است شگفت
هم بنده و هم اله آدم یار است
هر وضع که پیداست در این عالم ضد
او دید که هم شادی و ماتم یار است
هر چیز که او گفت نوشتم امشب
هر چیز که در شعر نگفتم یار است
تو یاری و او یار و همه عالم یار
من یارم و من یارم و یارم یار است
. نیمهشب
پایان ۲۷ دی و لحظه شروع ۲۸ دی ۱۳۹۷